ریز

گفته اند درشت نباش... درشت خو یا درشت گو!

ریز

گفته اند درشت نباش... درشت خو یا درشت گو!

هدیه

در پیامکی نوشتم: «سلام. ۱۴ اسفند، سالگرد شهادت شهید جوشقان نژاد. برای شادی روح او و امام راحل، فاتحه و دو هفته نماز اول وقت و صلوات»

این جواب ها آمد:

  • روشن شود هزار چراغ از فتیله ای/ یک داغ دل بس است برای قبیله ای. روحش شاد
  • شهدا مخلصانه رفتند. آنانکه ماندند ناخالص شدند.
  • نهار چی می دی؟ (پاسخ دادم: کوفت)
  • به جای تبلیغ برای شهدا و این حرفها، بدهی تو بده که به خاطر حق الناس نری جهنم (بعد از گفت و گو معلوم شد اشتباه گرفته و بدهی نداشتم)
  • خوشا آنانکه از پیمانه دوست، شراب عشق نوشیدند و رفتند.
  • یاد و نامش برای همیشه گرامی باد.
  • خدا شهدای ما را با شهدای کربلا محشور کند.
  • به به عجب فراخوانی! حشرکم الله و ایانا معه
  • ان شاء الله با امام حسین محشور بشن! اما فکر کنم منظورت این بود که همه این کارها رو خودت انجام می دی دیگه؟(پاسخ درخور داده شد... اینجا قابل ذکر نیست!)
  • فاتحه و صلوات انجام شد. نماز اول وقت به تو مربوط نیست. بذار آخر عمری حالمونو بکنیم بابا.
  • چشم. روحش با اهل بیت ع محشور باد. خداوند ما و شما را به پیشگاهشان برساند.
  • ان شاء الله از پویندگان راه امام و شهدا تحت زعامت حضرت آقا باشیم.
  • خدا روح پدر عزیزتان را با اهل بیت محشور و ما را از شفاعت شهدا بهرمند گرداند.
  • زندگی سراسر آزمون است و شهادت مهر قبولی. یادشان گرامی باد
  • پیامکتون ناقص اومد. (پاسخ دادم که احتمالا لیاقت نداشته. مقاومت کرد، حالیش کردم که حتما مشکل از لیاقت خودش بوده. بالاخره قانع شد.)

-----

پس از نگارش:

در اداره لب مطلب دوستانی که این پیام را دریافت کرده بودند این بود که: بی مایه فطیر است. یعنی که نهار فراموش نشود... حالا هر چه اصرار کردیم که از نخ این صحبتها بیرون بیایند، نشد که نشد. بعضی ها که اصلا گفتند اگر نهار ندهی همان نمازی را هم که می خواندیم، تعطیل می کنیم... گناهش گردن خودت.

این یک پست از «ریز» بودن درآمد و درشت شد. می بخشید.

نظرات 6 + ارسال نظر
غریبه سه‌شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 14:02 http://www.sarallah-zanjan.blogfa.com

روزی عجیب روزی عجیب واقعه هایش عجیب تر

مردی غریب و خواهرش اما غریب تر

یک سرزمین که قاعده اش فرق می کند

کشتی میان خشکی خود غرق می کند

اضداد در میان زمینش شدند جمع

خاموش کرده شعله کین شعله ای زشمع

هر جا که اب اری عطش می رود کنار

انجا برو زساحل رودش عطش بیار

مهر و وفا میانه گودی رسوب کرد

خورشید ان میان سما ء ش غروب کرد

بی تو مهر وماه میکند خسوف

بی نورماه کرب وبلا می شود کسوف

تیری سه شعبه بود و برای قوی تنان

شد قسمت گلوی نحیفی در ان میان

شاکی زجبر گشته همان تیر پر بلا

از اختیار حرمله و قوم اشقیا

شامی غریب و تیرگی و بغض تکه ابر

یک سینه پر ز شیر و فغانی کنار قبر

شادی و غم به دشت نوا در کنار هم

یک خیمه پر زشادی یک خیمه پر زغم

پایان شام تیره و صبحی شبیه شب

چوبی کنار محمل و چوبی کنار لب

شرمنده بود زیر سری نیزهی بلند

چون بر فراز او به مهی سنگ می زدند

عالم اسیر جمع اسیران کربلا

زینب نوای حنجره دشت نینوا
شعر از خودم
هرچی خواستم تغییر بدم برای شهید جوشقان ن‍ژاد نشد

لطف دارید.
فکر کنم همان نماز اول وقت کارساز تر باشد...

مهدی م چهارشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:21 http://labbaik-sarallah.blogfa.com

سلام
الان عینکم نزدم چشام خوب نمی بینه ولی تونستم بخونم من ام با شما موافقم واقعا نظر خوبی
منظورم قسمت اخر ه پیامکه نهاره اول وقت
چون اگه اول وقت نباشه ضعف میکنی نمازم نمی تونی بخونی. یاعلی

مهدی م چهارشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:24

ا ببخشی یادم رفت اقای جوشقان نژاد ااین چایی اول وقت روهم اضافه کنید به پیامک واقعا عالی می شه

مهدی م چهارشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:25

ببخش اقای جوشقان نژاد دست خودم نیست با همه زود پسر خاله می شم حالا اگر مثل شما باشه که......

نه که ما خیلی عصا قورت دادیم که نمی شه باهامون پسرخاله شد...

سبو شنبه 21 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 16:58 http://www.asharerahbaram.blogfa.com

شهید، ای آنکه بر کرانه ازلی و ابدی وجود بر نشسته ای دست و بر آرو ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش.
سید مرتضی آوینی

مهدی م شنبه 21 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 21:31

سلا م
منظورم کاملا برعکس بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد