این همه برایش عرق ریختم...
بیل زدم...
بزرگش کردم...
حالا که می خواستم دستی به گل هایش بزنم...
تیغش را پیش آورد.
خاک بود،
آبش دادم،
عرق ریختم...
گُل شد.
*
خاک بود،
آبش دادم،
عرق ریختم...
گلدان شد.
پیام فرستادم که:
23 دی، سالروز شهادت حجت الاسلام سیدجعفر سجادی است.
شادی روحش، دو هفته نماز اول وقت همراه با صلوات
این جواب ها آمد:
+ یاد آن روزها، شادی روحش، دو هفته نماز و صلوات... حساب شما می شه التماس دعا. قابلی هم نداره ها
+ روحش شاد و درجاتش متعالی باد... بی شک «حسین» که نعمت بی منتها از کوثر زهرای اوست، تلألویی از وجودش است... یعنی که علمش همچنان برافراشته و راه برای رهروانش هموار است. خداوند توفیق رهرویش و لیاقت شفاعتش را به ما مرحمت فرماید
+ سالروز شهادت سید جعفر عزیز و شهدای کربلای 5 گرامی باد
مختار! عبرت بود، نه اسطوره.
شرط ادامه موفقیت آمیز مسیر پیشرفت و اقتدار، بیداری و دست کم نگرفتن دشمن است.
عکس روی دیوار، دستش را روی بینی اش گذاشته، یعنی ساکت! اینجا بعضی مریضند...
راست می گوید... سکوت دوای مرض قلب است.